سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف شنوی یا . . . - کفش

سلام

آورده اند که روزی نظامی تیره بختی مورد خشم تیمسار زاهدی قرار می گیرد.

می گوید که او را ببندند و شلاق بزنند. در این هنگام او را پای تلفن می خواهند.

به مباشر ضرب می گوید : بزنید تا من برگردم!

زاهدی می رود تلفن خانه و بعد تلگراف خانه و گرفتار کارها و مشاغلش بوده و ظهر به خانه می رود

 و ناهار می خورد و می خواهد استراحت کند که تلفن منزلش زنگ میزند. می پرسد :

- چه خبر است ؟

صفرخان مباشر ضرب می گوید :

- حسب الامرتان، نظامی را شلاق می زنند. چه امر می فرمایید؟ باز هم بزنند؟

- کدام نظامی ؟

- قربان! همان نظامی که صبح فرمودید شلاقش بزنید تا من بیایم. چون تشریف نیاوردید هنوز شلاق می زنند!

-خوب، حالا نظامی در چه حال است ؟

- قربان او مدتی است که مرده ، ما به جسدش شلاق می زنیم

- دیگر بس است پدر سوخته ها !

نقطه

نقل از مجله دیدار آشنا





لیست کل یادداشت های وبلاگ کفش
اثرات معنوی مثبت و مفنی
با واکسنم خوردم زمین
هدف!
خوبی های بین الطلوعین
تفاوت های متاهلی
انتخابات مجلس نهم
حجاب یعنی این
بهترین نوع بیمه!
[عناوین آرشیوشده]