• وبلاگ : کفش
  • يادداشت : اگر تمركز نداري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + چکاوک 

    سلام.

    جالب بود خيلي.

    البته شايد خيلي ربط نداشته باشه ولي اينم جالبه:

    روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که متوجه شود از بين او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا ديدي

    من نميدونستم شما سربازيد.

    لبيك سر باختن براي مملكت اسلام مباركتون باشه.